سپهسالار قورباغه 2   2009-06-22 11:58:18

آقای جنتی و اثرش

کسانی که در این موقعیت فریاد برمی دارند که چرا مردم صبر نمی کنند که روند قانونی [بررسی شورای نگهبان] پایان گیرد چرا پاسخ نمی دهند که در همه این سال ها کجا بودند که آقای جنتی رییس جمهور انتخاب می کرد و نمره می داد و اگر هم کسی جرات می کرد و می گفت مقام شورای نگهبان مقام قضاوت است و فصل الخطابی لازمه اش رعایت بی طرفی است همچنان نظارت استصوابی می کرد و بی طرفی هم نشان نمی داد. همچنان که موقع اعلام اسلامی نامزدهای ریاست جمهوری در سال 76 بعد از آن که مجبور شد خلاف میلش محمد خاتمی را بپذیرد با غرور اعلام داشت که من ترتیب الفبائی را قبول ندارم و باید نشان دهیم که محمد خاتمی به اندازه دیگران برای تائید صلاحیت رای نیاورده است. و همین مرد سالخورده امسال هوادار ترتیب الفبائی شده یود چون احمدی نژاد اولش الف است و موسوی میم. و این یکی در آخر فهرست قرار می گیرد. کسانی که امروز ایراد می گیرد که چرا کسی مانند موسوی به شورای نگهبان اعتمادی ندارد چرا نمی گویند که این بی اعتمادی از کجا آمده است. چرا نمی گویند که در جریان انتخابات مجلس ششم، آقای جنتی به حج رفته بود و دل مردم مانند سیر و سرکه می جوشید و اعضای شورای نگهیان به معترضان جواب می دادند حاجی آقا در حج است و ورقه ها را گذاشته در میزش قفل کرده و رفته است.

این نفس بریدگی کیهان که این روزها، شادمان از آن چه رخ داده، نصیحتگر آرامش شده، با ناله های رمانتیک سردبیر سابقش آقای صفارهرندی همنواست که دیروز در روزنامه دولت نوشته بود "ابرها به جنبش درآمدند، آسمان را برق صاعقه روشن كرد، غرش رعد، خفتگان را نهيب زد، چشم‌ها به آسمان دوخته شد، در خنكاي دانه‌هاي باران، گونه‌هاي گرگرفته آرام يافت و باران، ديده‌ها را شست. كلام آقا به نيمه نرسيده بود كه نفس‌ها در سينه حبس شد و جان‌ها همه گوش بود و آبشار گفته‌هاي «مرد» را لاجرعه سر مي‌كشيد. هر جمله‌اش، معرفتي مي‌افزود و احساس همدلي بر‌مي‌انگيخت. عبارات سنجيده‌اش، گره‌ها را يكايك مي‌گشود، روايي‌ها را مي‌ستود ..."

آن آرامش طلبی کیهان و این لامارتین زدگی سردبیر سابقش در روزنامه دولت نشان می دهد که به یک خیزش جنبش مسالمت جو که حاضر نیست تقلب و ریا را تحمل کند، ماهی در حوض افتاده است. مگر نه تهرانی ها می گویند در حوضی که ماهی ندارد، قورباغه سپهسالارست.

در متن مثلا رمانتیک آقای صفارهرندی به آن "مرد" داخل گیومه دقت کنید. این عمق اعتقاد این گروه است، یعنی مردی به آن است که دستور بگیر و ببند بدهی و مردم بی دفاع به گلوله بسته شوند و صدایشان را خاموش کنی. و نویسنده این سخن کسی است که حاصل کارش همین بس که یک مردمگرای ساده اندیش مثل احمدی نژاد را به جائی رسانده که یک نفر از اهل فرهنگ و هنر در انتخابات اخیر مدافع وی نبود. در حالی که چنین نیست که واقعا احمدی نژاد دیوی باشد و عامل همه بدی ها. احمدی نژاد گرفتاریش این است که اولا تجربه نداشت وقتی سر کار آمد و در عین حال چنان خودمحور بود که هر چه از سر بی تجربگی گفت شد آئینش. دوم این که این گروه کیهانی مانند سریش به او چسبیدند و حضور یکی از آن ها در راس وزارت ارشاد برای به بن بست کشاندن یک دولت و قرار دادن یک حکومت در مقابل مردم کافی است.

سابقه کار
خوب که به تاریخ معاصر نظر کنید خواهید دید که اینان عامل اصلی از چشم افتادن هاشمی رفسنجانی بودند نه حتی وزارت اطلاعات او، وقتی محمد خاتمی از وزارت ارشاد استعفا داد، علی لاریجانی وزارت ارشاد را به عهده گرفت و در مدت کوتاهی که بود هم سامانی به کار فرهنگ داد و از حمله به دفتر مجلات جلو گرفت و کیهانیان را مهار کرد و هم به وسعت نظری که داشت جشنواره مطبوعات درست کرد و خلاصه رونق به کار فرهنگ افتاد، بسیاری از مدیران خاتمی ماندند و مدیرانی که به کار مطبوعات داخلی و خارجی گماشته شدند همه کسانی بودند که آثار خوبی از خود به یادگار گذاشتند. اما به هر تاویل با رفتن علی لاریجانی از این وزارت خانه و افتادن کار به دست اسلاف آقای صفارهرندی همان شد که به عنوان دوران اختناق از آن یاد می شود. همان شد که حاصلش یک ماه مانده به انتخابات دوم خرداد بود که گروهی از هنرمندان به هواداری از محمد خاتمی اعلامیه دادند و آقای میرسلیم به جای آن که در صدد دلجوئی از هنرمندان برآید و گروهی را هم او به هواداری از آقای ناطق نوری ترغیب کند اعلامیه ای داد که مضمونش این بود که هنرمندان سیاست نمی داند و بیخودی در آن دخالت می کنند، دلیلش هم این که دارند از بازنده حمایت می کنند و در نتیجه آن که می آید به همین دلیل از حمایت هنرمندان خودداری خواهد کرد.

به زبان دیگر وزیر هیات موتلفه ای به زبان با زبانی برای اهل فرهنگ پیام فرستاد که آقای ناطق کسی است که تحمل هیچ مخالفی را ندارد و در دوران وی مجوز کتاب و فیلم و تئاتر حساب و کتابی شخصی خواهد داشت. به باور من که همان زمان هم نوشته ام نامه وزیر ارشاد وقت به هنرمندان از مهم ترین عوامل شکست آقای ناطق در دوم خرداد بود. و جالب این که این نحله فکری حالا مخالف آقای ناطق نوری شده است. چنان که در دولت هاشمی به بهانه حمایت از هاشمی روشنفکران و اهل فکر را سرکوب می کردند و حالا همه می دانند که رابطه شان با هاشمی چیست.

این ها که ادعا دارند که همه چیز را برای ولایت فقیه می خواهند همان گروه هستند که بنیان گذار جمهوری اسلامی وقتی فرمانی داد که مخالف میلشان بود گفتند "مگر ما قلاده به گردن داریم که هر چه گفتند همان کنیم ما از خودمان نظر داریم"[ خانم... نماینده دوره دوم مجلس از تهران، در روزنامه های وقت ثبت است]. اما حالا آمده اند و "مرد" شناس شده اند یعنی بزن یعنی فرمان بده که لباس شخصی ها جان بگیرند چون ما می خواهیم دولت را در دست داشته باشیم و بیت المال را بین دوستان تقسیم کنیم.

این ها همان ها هستند که از گروه خودشان هم هر کس با تجربه و نرم خو شد حذفش می کنند چنان که رضازواره ای را آخر عمر به فرمان آقای جنتی چنان حذف کرده بودند که دیگر صلاحیت قرار گرفتن در مقام یکی از نامزدهای انتخاب نشونده ریاست جمهوری را هم نداشت. همان آقای میرسلیم را دیگر به چیزی نمی گیرند. حالا نمی گویم از محمد غرضی و آقای بشارتی که بعد از دفاعش از کرباسچی از بهشت رانده شد یا آقای خاموشی که سال ها بود دیگر او را خودی نمی دانستند. و قبل از همه این ها دکتر ولایتی است که هیچ مطلوبشان نیست.

اگر جوانان امروز قصد دارند سابقه این گروه را بدانند بهترست به خاطرات هاشمی رفسنجانی رجوع کنند و ماجرای اعدام های دهه شصت را بخوانند که چطور سپاه اصرار دارد که جوانانی که جوانی کرده اند و متنبه شده اند و برخی شان رفته اند به جبهه جنگ و نشان داده اند که دیگر محارب نیستند زنده بمانند و عفو شوند اما


نام
پیام
Write all letters which are not black!
حروفی که سیاه نوشته نشده در پنجره وارد کنید.

روز نوشتها

یادها

شعرها

از دیگران

من و جنهایم

داستانها

انتخابات